گمشده

ساخت وبلاگ

روزگار چه نقشها که به نمایش نمی گذارد ...

روزی دست ترا میگیرد و با عشق و شور ترا به اوج میبرد

و زمانی دست ترا میگیرد و بر زمین میزند

هم در اوج و هم در نزول میدانی این لحظه هم خواهد گذشت

اما اشک بی امان در آن لحظه فرو میزید

انجا که انتظار نداری ....

گمشده ...

ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:42

قیافه ی خود را در آیینه نگاه کرد دیگر نه او بود و نه خود .دیگری...!نه از آن لطافت زنانه خبری بود و نه سماجت مردانه اش دیگری ...!با خود فکری کرد و باز کاغذی برداشت و شروع به نوشتن کرد(عطر عشق طببعتی شگفت انگیز دارد ،گاه از دورترین فاصله ها حس میشود در تو شور ایجاد میکند و اشکهایت را روان میسازد عطر عشق نه نیاز به بوسه دارد و نه فشردن، طبیعت اش در تو درگیر شود میماند ،روزها و سالها میماند و هر لحظه بشارت میدهد )مداد را بین انگشتانش تکان داد به نقاشی نیمه کاره اش نگاه کرر و گفت :آخه ،من با تو چه کنم ؟ چرا تمام نمیشوی ؟ تا کی ...! نه ،همیج حوری خوب است ادامه بده باز باش ،بمان ،بخوان ،دلم برایت تنگ است ،بعد از پنجره به بیرون نگاه کرد : این خیلی خوبه ،خوبتر هز این نمیشود ،فقط میخواهم همین باشد اسمان ابری سرشار از باران ،ببارد ،نیمه شب ،سحر .در همین لحظه موبایلش زنگ زد نگاه کرد ناشناس بود ،همان بود .رد تماس کرد و باز به نوشتن سر سطر ادامه داد . + نوشته شده در ۱۴۰۱/۱۰/۰۳ ساعت 19 توسط م.م  |  گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:42

(و باز نقاشی خراب شد یک صفحه دیگر ...رنگهای درهم ...انقدر در ان غوطه ور بودم که نشد خودش شود نفرت انگیز بود ...خواستم پاره اش کنم دیگر از تکرار بر تکرار ها خسته بودم زیر لب گفتم چی کم دارم ؟ چرا نمیشود خوب درآید ؟چرا نگهش دارم ؟ از اینهمه رنگی که صرف ان شده ....)بعد از چند لحظه سرش را بلند کرد به سمت موبایلش رفت بین صفحات چرخی زد و زیر لب گاه دشنام میداد و گاه غر غری میکرد حوصله نداشت که از نو شروع کند.برخاست و مثل همیشه چسب ها را جدا کرد . نقاشی را لوله کرد رنگها را جمع کرد و قلم موها را تمیز شست و در اخر یک نسکافه ریخت و درحالی که به اسمان گرفته و غبار الود خیره بود زیر لب گفت خدا یا باز مهرت را بر ما جاری کن اجازه بده اسمان ببارد ،بگدار این غبارها پاک شود ،...خدایا ....! + نوشته شده در ۱۴۰۱/۱۰/۱۲ ساعت 17 توسط م.م  |  گمشده ...
ما را در سایت گمشده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rozhayeabio بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:42